English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6975 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
go U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
free form U نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
recipients U دریافت کننده
payees U دریافت کننده
recipient U دریافت کننده
receivers U دریافت کننده
getter U دریافت کننده
receiver U دریافت کننده
payee U دریافت کننده
out- U دریافت کننده سرویس
out U دریافت کننده سرویس
outed U دریافت کننده سرویس
payees U دریافت کننده وجه
payees U دریافت کننده پول
consignee U دریافت کننده محموله
payee U دریافت کننده پول
payee U دریافت کننده وجه
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
hand out U حریف دریافت کننده سرویس
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
cut block U سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
flat pass U پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
suicide pass U پاس به دریافت کننده از پشت سرش
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
broadcasts U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
ejector U بیرون کننده
excommunicative U بیرون کننده
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever U دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
floods U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
doa U شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
oasis U یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oases U یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
air cooled oil cooler U نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
unsettling U آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
reductase U دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy . <proverb> U بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
Everything goes back to its origin . <proverb> U باز گردد به اصل خود هر چیز .
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
delay U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delays U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
proteranthous U دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
registers U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
delaying U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
registering U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
register U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
riffling U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
save all U چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
riffled U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
polder U زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
When one door shuts another opens. <proverb> U وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
curved weft U [انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
in irons U نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
progressive rebate U تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
annulus U دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
circulating U ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
asset U جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
typematic U هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
documenting U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
alumetize U الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
document U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documented U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
observation pipe U لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
eyestrings U ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
bomb U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombs U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
horizontal U مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
economic determinism U یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
glitches U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitch U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
sudatorium U حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
continuation clause U مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
parent program U در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
learning curve U منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
over stretched wrap U نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
lpt U در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
shell out U خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
data aggregate U مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
percipience U دریافت
collections U دریافت
sensing U دریافت
mental perception U دریافت
collection U دریافت
transmission/reception of messages U دریافت
apperception U دریافت
discernment U دریافت
delivery U دریافت
comprehension U دریافت
apprehension U دریافت
apprehensions U دریافت
inception U دریافت
receipts U دریافت
receipt U دریافت
sentience U دریافت
synecdoche U هم دریافت
deliveries U دریافت
receiving U دریافت
receptions U دریافت
reception U دریافت
comprehensions U دریافت
link U تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
die U قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
receiver U متصدی دریافت
acquiring U دریافت کردن
recipient U دریافت کنندگان
answer/originate U دریافت / ارسال
receivable U دریافت کردنی
recipiency U قوه دریافت
recieve only U دریافت محض
receive U دریافت کردن
reception U دریافت پذیرش
receives U دریافت کردن
draw U دریافت کردن
draws U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
receptions U دریافت پذیرش
acquire U دریافت کردن
receivers U متصدی دریافت
recovering U دریافت کردن
recovers U دریافت کردن
handshaking U آماده دریافت
hear from <idiom> U دریافت نامه
collecting main U شبکه دریافت
collecting of the current U دریافت جریان
Recent search history Forum search
1olivine
1Vintage style
1دریافت کردم
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1confinement factor
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1معنی lead lag compensator
1wife is life life is knife knife kill the life
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com